
تکنیک شناخت باورهای محدودکننده با پرسشگری عمیق
- توسط علی ابوالحسنی
- چهارشنبه 5 آبان 1400
باور، نتیجه ورودیهای ذهن ما اعم از شنیدهها، دیدهها و تجربیات ماست و به همین دلیل است که ما با باورهایمان زندگی میکنیم. در این مقاله میخواهیم بدانیم که آیا واقعاً ما با باورهایمان زندگی میکنیم یا باورها مارا به هرجایی که بخواهند میبرند؟ آیا میتوانیم کنترلی روی آن داشته باشیم یا خیر؟ آیا میتوانیم با این باورها کسبوکار خوبی داشته باشیم یا خیر؟ میخواهیم بدانیم چه کسی میتواند ما را یاری برساند تا شناخت باورهایمان برایمان انجامپذیر باشد؟ اگر شخصی با این مشخصات یافت شود به چه صورت میتواند به ما یاری برساند؟ آیا خودمان میتوانیم باورهای محدودکنندهٔ مان را بشناسیم؟
پیشنهاد سایت:جهت دریافت مشاوره کسب و کار و یا بیزینس کوچینگ vip ، فرم درخواست مشاوره را پر کنید.
ضمیر ناخودآگاه و باور
ضمیر ناخودآگاه را به کودکی بین ۳ تا ۵ سال تشبیه کردهاند، بسیار لجوج، سادهلوح و درعینحال قدرتمند، و این قدرت بهقدری زیاد است که گاهی اوقات زندگی یک فرد را تا آخرین لحظهٔ عمر کنترل میکند، نتیجهٔ اقداماتی که ضمیر ناخودآگاه انجام میدهد ما را به سمت روزمرگی پیش میبرد که این روزمرگی تا زمانی که به سمت آگاهی نرویم بر ما مسلط خواهد ماند. درصد بسیار زیادی از باورهای ما را پدر و مادر از بدو تولد برای ما ایجاد کردند و این باور مثل یک سنگ سخت در اعماق ضمیر ناخودآگاه ما نفوذ کرده بهسادگی در دسترس نمیباشد. برای مثال باورهایی مثل:
• پول درآوردن سخت است
• همین پولی که هست کافی ست
• مردم پول ندارند
• فلانی که پول زیادی دارد زندگیاش بسیار بد است
با باورهای ذکرشده و یا حتی باورهای مشابه آن پیشرفتی در کسبوکار نمیتوانیم داشته باشیم، برای مثال وقتی باور دارید که مردم پول ندارند چطور میتوانید خودتان را متقاعد کنید که تجارتی راه بیندازید؟ یا اینکه باور داشته باشید همین پولی که دارید کافیست، چطور میتوانید برای درآمد بیشتر تلاش کنید؟ به همین دلیل است که مسیر رشد کسبوکارها و یا حتی زندگی انسانها با تقویت باور امکانپذیر است و بدون آن همچنان روزمرگی ما را با خود همراه میکند.
باورهای محدودکننده از کجا میآیند؟
پشت هر باور محدودکننده یک ترس نهفته است، پس روش مهم اجرایی برای شناخت باورهای محدودکننده، نوشتن لیست ترسهایمان است. ترسهایی که سالیان سال با آنها دستوپنجه نرم کردیم و از مواجهه با آن خودداری میکنیم. ترس و استرسهای ما از جایی شروع میشود که آگاهانه میخواهیم به جنگ با باورهای محدودکنندهٔ موجود در ضمیر ناخودآگاه برویم و این یکی از سختترین نبردهای درونی انسان است.
جالب است که بدانید همینکه نیت جنگ کردید ضمیر ناخودآگاه شما (همان کودک ۳ تا ۵ ساله) بازیهایی اجرا میکند که از این اقدامات دوری کنید و اصطلاحاً به آن بازی ذهن میگویند. فرض میکنیم میخواهیم با این باور که میگوید من بازاری نیستم و یا من بازاری نمیشوم یا بازار مال من نیست، بجنگیم. برای این کار باید فروش انجام بدهیم؟ بله. اولین اقدام رفتن به بازار و خرید محصولات است که بعداً بازاریابی کنیم و فروش انجام بدهیم. فرض کنیم خرید عمده را انجام دادیم، و چند نفر را هم پرزنت کردیم و جواب نه دریافت کردیم. بازی ذهن شروع میشود و ما را ناتوان میخواند و یادآور میشود که این را من قبلاً گفته بودم که تو نمیتوانی و برای اینکه حرف خود را به کرسی بنشاند ما را به سمت مأیوس شدن و برگشتن به روزمرگی سوق میدهد.
تکنیک عملی شناخت باور با پرسشگری عمیق
یافتن باورها بهسادگی امکانپذیر نیست، به همین منظور پیشنهاد میشود از کوچ باور استفاده شود تا به ما کمک کند و باورها و ترسهایی که از آنها این باورها پدید آمدند را بیابیم. راهحل دیگر پرسشگری عمیق که یکی از مهمترین تکنیکهای کوچینگ است را میتوانیم استفاده کنیم. این تکنیک بهقدری ساده و کاربردی است که باز هم ذهن مارا بازی میدهد که از انجام دادن آن چشمپوشی کنیم.
پرسشگری عمیق راجع به موضوع مشخصشده بهقدری کاربردی است که اگر آن را یاد بگیریم کلیهٔ باورهای محدودکنندهٔ خود را میتوانیم پیدا کنیم. به دو سؤال زیر خوب دقت کنید.
۱- چه باوری یک شخص میتواند داشته باشد که (در اینجا باید موضوع باور محدودکننده را عنوان کنید)
۲- آیا میتوانید ثابت کنید که این باور حقیقت دارد؟
سؤالها دقیقاً با همین چارچوب و بهصورت متوالی باید پرسیده شود. با سؤال اولشخص به دنبال بهانهها و دلایل میگردد و با سؤال دوم میتواند مثالهای نقضی برای خود به دست بیاورد که باور را متزلزل میکند. برای مثال اگر شخص باوری داشته باشد مثلاینکه مردم پول ندارند، برای سؤال اول هر بهانهای که فکر کند میآورد و خود را توجیه میکند اما با سؤال دوم اگر صداقت با خود داشته باشد با مثال نقض میتواند ثابت کند که باور حقیقت ندارد. سؤال ۱ و ۲ بهصورت متوالی بین ۱۰ الی ۳۰ بار میتواند پرسیده شود. نکتهای که در این تکنیک نهفته است این است که معمولاً بعد از تکرار چهارم و یا پنجم، دلایل اصلی ایجاد این باور استخراج میگردد. این تکنیک بهقدری قدرتمند است که معمولاً با سردرد همراه خواهد شد.
نتیجهگیری
قانون زندگی قانون باورهاست، باورهای محدودکننده و توسعهدهنده در هر شخصی وجود دارد و این باورها در اعماق ضمیر ناخودآگاه رسوب کردهاند که یا با تکنیک پرسشگری عمیق و یا بهواسطهٔ کوچ باور میتوانیم برای شناخت آنها اقدام کنیم.
لینک مقاله در سایت ویدان
نویسنده: جناب آقای علی ابوالحسنی از دانش پذیران دوره اول تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان
https://vidone.ir/blog/the-technique-of-recognizing-limiting-beliefs-with-deep-questioning/